ماهی

مثل باران نباش که با التماس به شیشه بکوبی تا نگاهت کنند ... مثل ابر باش که با التماس نگاهت کنند تا بباری

ماهی

مثل باران نباش که با التماس به شیشه بکوبی تا نگاهت کنند ... مثل ابر باش که با التماس نگاهت کنند تا بباری

خدا با ماست ...

 

همیشه فکر می کردم زمین پسته  

خدا رو سوی قبله میشه پیدا کرد 

همین دیروز سمت این حوالی بود !  

یکی در زد ... 

خدا رفت و در و باز کرد

 

 

لحظه های بن بست

  

لحظه‌های با تو بودن ، یادمه صحنه به صحنه 


رَختی از ترانه دارم ، واسه این بغضِ برهنه 


فاصله چَن تا قدم بود ، نه هزارتا سالِ نوری 


تو نخواستی که بمونی ، حالا نزدیکیُ دوری 


دوری اما پیشِ‌رومی ، ای دلیل خوبِ تکرار 


تویی عکسِ برگِ آخر ، رو تنِ کبودِ دیوار